این شهر را چه شود که این چنین هراسان ، خانه هایش می لرزد، و دیوارهایش از ترس تکان می خورد؟ .. عزت گمشده کوفه کجاست؟ ..هیبت دیرین آن کو؟ .. نکند فراموش کرده که روزی پایتخت بوده است؟!
آن مرد غریب، که تا قبل از شب هزاران نفر او را احاطه کرده بودند، از خودش می پرسید... ؟!
ولی اکنون او هراسان و با پروا کوچه های شهر را می کاود.. کسی نیست راه بدو بنماید.. .