از دریچه خانه ای بزرگ روشنایی به بیرون می تراوید..و خنده ای مستانه و ..به دنبالش خنده های دیگر..خدایا به تو پناه می برم، و به سمت راست خرامید. نزدیک قصر حکمران مدینه ، ولید بن عتبه بن ابی سفیان.
چشم انداز آن کاخ شاهی بسیار بلند می نمود و .. خانه های گلی که آن را از هر طرف در برداشت ، از ظلمی سنگین و کمر شکن در توزیع ناعادلانه ثروت ها حکایت می کرد..فقر در آغوش ثروت..نیازمندی و رنج در کنار فراخ دستی و شادخواری.
ای رسول خدا کجایی؟!..بشتاب تا ببینی برده های آزادشده ات ، چه می کنند. آن هم در شهر تو.. کجایی ای نیای من.. .